جملات عاشقانه
عاشقانه
درباره وبلاگ


تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 47
بازدید ماه : 121
بازدید کل : 10137
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1


دریافت همین آهنگ

نويسندگان
بهمن

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:عاشقم, عاشقانه,عاشقی,عشق, :: 2:25 :: نويسنده : بهمن

 

عاشقم مثل ستاره که تو چشم شب میباره

 

 
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:باران, انتظار, انتظار بارونی, :: 15:43 :: نويسنده : بهمن

زیر بارون ایستاده ام

وانتظار تورو میکشم

چتری هم رو سرم نیست

قطرات باران رو به انتظار دیدنت میشمارم

وچقد عشق تو وجودم

ولی تموم میشه این فاصله

اگه صد سال هم زیر بارون بدون چتر بمونم

نه از بارون خسته میشم نه از بوی یاس بارون

کی گفته از عشق تو دست میکشم دارم با خیالت نفس میکشم

چه حس عجیبی تو هم با خیالم نفس میکشی

من تا اخرین فصل باران منتظرت می مانم

 

 
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:جملات زیبا,جملات فلسفی, فلسفی,جملات قشنگ,جملات بزرگان, :: 18:40 :: نويسنده : بهمن

نشد یه بار بگیم “خدایا …”، بعد یه صدایی بگه “جانم”.

اگر میخواهی زیاد عمر كنی در جوانی پیر شو.

جک لندن:هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟!


سروانتس:زن مانند شیشۀ ظریف و شکستنی است

هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید 

زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند .

 

هیچ وقت خودت را باد نکن

چرا که کوچک ترین سوزن تو را می ترکاند !

 

اگه به اونی که میخوای نمیرسی

آهسته تر برو تا اونی که تو رو میخواد بهت برسه . . .



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:کجا بودی,مریم حیدرزاده,اشعار مریم حیدرزاده, :: 23:12 :: نويسنده : بهمن

کجا بودی وقتی برات شکستم
 
یخ زده بود شاخه گلم تو دستم
 
کجا بودی وقتی غریبی و درد
 
داشت من تنها رو دیوونه می کرد
 
کجا بودی وقتی که از پنجره
 
میپرسیدم این چندمین عابره
 
کجا بودی وقتی تو رو میخواستم
 
که دستات آروم بشینه تو دستم


ادامه مطلب ...
 
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:تنها شدم, :: 17:34 :: نويسنده : بهمن

 

قلبمو صادقانه دادم بهش ...

انتظار داشتم عاشقی کنی باهام ...

دوست داشتم ، گــُــله سرخ رو بو کنم ... 

انتظار کشیدم ... منتظرش شدم ...

انتظار داشتم برگرده ...

با خاطراتش گریه کردم ...

سکوت کردم ...

شبا تا صبح ، تنهایی کشیدم ... تنهایی اشک ریختم ... تنهایه تنها ...

در نبودش ، همدمی نداشتم ...

منتظر بودم تا فقط یه بار بهم زنگ بزنه و صداشو بشنوم ...

نیومد ...

نیومد ... نیومد ...

دلتنگش شدم ...

کم کم داشت باورم میشم که : من + تو = ما نمیشه ... نمیشه ... نمیشه ...

دعاها کردم ...

نمیخواستم بره ... ولی رفت ...

با چشمام ازش خواهش کردم ... ولی رفت ...

و آخر سر ، من شکستم ... له شدم ... باختم ...

مجبور شدم به رفتن ...

کوله بارم چیزی نبود جز خاطراته عشقم ...

و یه دسته گــُــل که نتونستم بهش بدم ...

 

 
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:عاشقی, :: 17:15 :: نويسنده : بهمن

 

 دارم میمیرم از غمت

یه روز بیا ببینمت

یه روز بیا که سینه ام

پر بشه از عطر تنت

یه روز بیا ببینمت

برای دیدن تو بیقرارم

بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر

میام تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی

نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر

الهی من فدات فدای اون چشات

میخوام اینو بدونی که میمرم برات

میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده

میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده

بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر

بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر

الهی من فدات فدای اون چشات

 
جمعه 2 فروردين 1392برچسب:جات خالی, :: 16:30 :: نويسنده : بهمن

 فکر نمیکردم اینقد تنها شم

دلم برای روزهای با هم بودنمون تنگ میشه

خداحافظ نیمی از قلب من

گاهی دلم برای خودم تنگ میشه

و درون خلوت تنهاییم به دنبال کسی

 میگردم که شاید تو بنامم

اینجا هوا سخت گرفته و من گاهی

دلم برای تو تنگ میشه

خدای من دستمو بگیر تا...

خوش به حال تو که نیستی ببینی

 
پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : بهمن

 

بچه که بودم

از جریمه های نانوشته که بگذریم

سلمانی و ساعت و سیب سکه و سلام و سکوتو

سبزی صدای بهار هفت سین سفره ی من بود

 بچه که بودم

دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت

که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید

 بچه که بودم

تنها ترس ساده ام این بودکه سه شنبه شب آخر سال باران بیاید

 بچه که بودم

آسمان آرزو آبی و کوچه ی کوتاهمان

 پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود

  عید نوروز مبارک