جملات عاشقانه
عاشقانه
درباره وبلاگ


تو طلوع یه دوست خوب هیچ وقت غروبی نیست پس زندگی کن به خاطر کسی که دوسش داری




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 65
بازدید کل : 4824
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1


دریافت همین آهنگ

نويسندگان
بهمن

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
شنبه 14 بهمن 1391برچسب:نشانی ام, :: 13:23 :: نويسنده : بهمن
 
 
 
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم.
 
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
 
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
 
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،
 
کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام!
 
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
 
حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی.
 
دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:تنها و خسته, :: 14:35 :: نويسنده : بهمن

 

من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم .

 نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم .

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد.

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد دلتنگی معنی ندارد درد دارد.

توفقط دست دادی ومن همه چیز از دست دادم.

کاش می شد تنهایی را تکه تکه کرد و هر تکه اش را در زیر خاک پنهان کرد

 تا دیگر سراغی از آدمها نگیرد.

اما نه همه تنهایی ها را برای خود می خواهم  تا روزی که بقای 

 مرا در این دنیای واهی دوامی نباشد.

 
دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:بهت نیاز دارم, :: 14:18 :: نويسنده : بهمن

 

  

چند صباحی است که سپیدی نگاهت در حوض کوچک

   نگاه من طرح یک احساس را زنده نمی کند.

   چند صباحی است که پنجره نگاهم در انتظار  قاب گرفتن معصومیت توست.

 ماه من این روزها خزان زده است احساسم زرد زرد است نگاه زمین.

   پشت کدامین ابر سیاه پنهان شده ای 

  که نبودت تاریکی را به ارمغان آورده است.

 

   بتاب و بگذار این دل غم گرفته مهتابی شود از یاد تو.

   و امید این شهر غم گرفته نگاه مهتابی تو بود و بس...

 
یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:هیـــچ کــــس, :: 17:43 :: نويسنده : بهمن


 

گاهــــی هیـــچ کــــس را نــداشــتــه

بـــاشـــی بهتــــر است

داشتــــن بعضــــی هـــا که

تنهــاتــــرت مـــی کــننــد . . .

 

 
شنبه 7 بهمن 1391برچسب:تنهاترین, :: 18:52 :: نويسنده : بهمن

 

 

اگه تنهاترین تنها شدی یادت باشه خدا هست

 

اگه از همه دلت گرفته رفتـی یه گوشه نشستی خدا هست

 

اگه خسته شدی توان ایستادن رو نداشتی خدا هست

 

یادت نره فراموش نکنی خدا هست

 

 

 
 
شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 18:39 :: نويسنده : بهمن

      

 

گفتم آخر عشق رامعنی کنیم                     بلکه جای آن راپیدا کنیم

 
آمدم دیدم که جای لافنیست                       عشق غیر از عین وشین و قاف نیست
 
 
آمدم گفتم به آوای جلی                             عین یعنی عدل مولایم علی
 
 
شین یعنی شور الله الصمد                         قاف یعنی قل هو الله و احد
 
جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, :: 17:24 :: نويسنده : بهمن

 

من تو را دوست دارم     اما    تو من را دوست نداری

تو او را دوست داری    اما    او تو را دوست ندارد

او من را دوست دارد      اما     من او را دوست ندارم

و در حقیقت همه ما در تنهایی مطلق به سر می بریم

و فکر می کنیم در جهان

هیچکس

هیچکس

ما را دوست ندارد

معادل آن:

آنچه می خواهیم نیستیم،آنچه هستیم نمی خواهیم

آنچه دوست داریم نداریم،آنچه داریم دوست نداریم

اما عجیب که هنوز زنده ایم.

 

 
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:دلم خدا رو میخواد با نم نم باران, :: 20:56 :: نويسنده : بهمن

 

دلم یک کوچه می خواهد...

بی بن بست...

وبارانی نم نم...

ویک خدا...

که کمی باهم راه برویم...

همین...

دلم کفش نمیخواهد...

پاپوشی از چمن میخواهد...

دلم باران میخواهد...

دلم هیاهو نمی خواهد...

می خواهد اندکی با سکوت و نسیم و باران قدم بزند...

 همین...

 

 

 

 

کوچه به کوچه، خونه به خونه -- دنبالت گشتم منه دیوونه
سایه به سایه دنبالت گردم -- اما گم شدی دورت بگردم

بارون میبارید ، چشمام نمیدید
قلبم یه لحظه صدات رو نشنید

به هم میریزه تموم دنیا وقتی تو نیستی

من خیلی تنهام گریم میگیره وقتی حرفام
ازیادت میره
یادت میافتم یادت میافتم
بارون میگیره

جایی نمیرم ، وای چه دلگیرم -- از دنیا سیرم ، بی تو میمیرم
بی تو میمیرم ، بی تو میمیرم -- چشامو بستم ، خسته خسته ام
با عکسات اینجا تنها نشستم -- تو رو ندارم هی بد میارم

دلم گرفته از روزگارم
چشامو بستم ، خسته خسته ام

با عکسات اینجا تنها نشستم -- تو رو ندارم هی بد میارم

دلم گرفته از روزگارم
گریم میگیره وقتی حرفام
ازیادت میره
یادت میافتم یادت میافتم
بارون میگیره

جایی نمیرم ، وای چه دلگیرم -- از دنیا سیرم ، بی تو میمیرم
بی تو میمیرم ، بی تو میمیرم

 

 
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 15:43 :: نويسنده : بهمن

 

يادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم .

چون خورد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره.

يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم.

تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره.

يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم .

يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم.

چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره .

يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت.

چون زندگيش رو ازش ميگيريم.

 
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:دلم تنگ شده, :: 14:50 :: نويسنده : بهمن

 

مینویـسم بدون حضور تو بــا دلــی تنها بــا هــزار اه ...

ایـن واژه ی دلتـنگی چه معنـای دلگیـری دارند ...

اشکم تـمدید میشـود در نگاه بدون تو اه...

امشب خیلی خسته ام  فردا صبح بیدارم نکنید ...

واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم...

وقتی که  نبودی به بودنش نیازداشتم وقتی که رفت  به انتظار آمدنش نشستم...

یعنی میایی...

خبر از دل تنگی های من داری ...

مچاله شده ام از دل تنگی...

راستـش دلم تنگ شد دیگـــــــــــه طاقت نیاوردم...

 
سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:نسیم وصل, :: 18:10 :: نويسنده : بهمن

 

 می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

 می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

هر وقت دلم هوای تو را کرد

عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند 

 عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند

 

 
دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب: عاشقانه پاییز را دوست دارم, :: 13:48 :: نويسنده : بهمن

 

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش             

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

 بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر معصومیت کودکی ام

بخاطر نشاط نوجوانی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز

و من عاشقانه پاییز را دوست دارم

 
دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:خدایا کمکم کن, :: 13:8 :: نويسنده : بهمن

 

دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !

دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....

تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...

اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....

چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...

خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....

دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....

صبر !....صبر را به من هدیه کن !

خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....

خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !

خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !

بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.

دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...

با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.